ولادت
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در سال عام الفیل (570 میلادی) در
ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود. مورخان و دانشمندان شیعی ولادت رسول
گرامی اسلام را در صبح جمعه روز هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای اهل سنت
، دوازدهم همان ماه می دانند .
شجرهنامه پیامبر
پدر بزرگوار رسول خدا عبدالله ،پسر عبدالمطلب ،و مادر ارجمندش آمنه...
دختر وهب است. اجداد او عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب
بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه
بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، همگی موحد و از
مردان نیک روزگار خویش بودهاند.
سرپرست پیامبر
حضرت محمد صلی الله علیه و آله، هنوز به دنیا نیامده بود (یا در
گهواره بود) که پدرش در بازگشت از شام «سوریه» در مدینه درگذشت. از آن
پس سرپرستی کودک به عبدالمطلب، بزرگ خاندان قریش ،رسید و او نیز کودک
را به دایهای به نام حلیمه از قبیله بنیسعد سپرد.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم پنج سال در قبیله بنیسعد نزد
حلیمه بود و پس از آن به دامان خانواده خویش بازگشت. پس از مدتی، آمنه
برای زیارت قبر همسر خویش، عبدالله، و دیدار خویشاوندان راهی مدینه شد.
او در این سفر فرزند خود را نیز همراه برد، یک ماه در شهر مدینه درنگ
کرد و هنگام بازگشت در محلی به نام« ابواء» از دنیا رفت.
عبدالمطلب پس از درگذشت آمنه، بیش از پیش از محمد محافظت میکرد؛
هر گاه در کنار کعبه با سران قریش و پسران خویش مینشست، همین که چشمش
به محمد می افتاد او را در کنار خود مینشاند و میگفت:« به خدا سوگند،
او دارای منزلتی بزرگ خواهد بود.»
در هشتمین بهار زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، عبدالمطلب
نیز درگذشت و بنا به سفارش او ابوطالب سرپرستی حضرت وی را به عهده
گرفت.
ابوطالب که مردی با ایمان، موحد و نیز از شخصیتهای برجسته قریش
بود، در نگهبانی و دفاع از پیامبر از هیچ کوششی فرو گذار نکرد و در
سالی که محمد دوازده ساله شد، او را همراه خود به سفر سالیانه خود برای
تجارت به شام «سوریه» برد.
دراین سفر، کاروان قریش در مسیر خود در محلی به نام بصری توقف
نمود. بحیرا، راهب مسیحی، که دراین مکان اقامت داشت، محمد را دید وخبر
از آینده او و دین جهانگستر او داد.
دوران نوجوانی
پیامبر صلی الله علیه و آله در بیست (یا پانزده ) سالگی همراه
عموهای خود در چهارمین جنگ از جنگهای فجار شرکت کرد. این نبرد بین
طایفه قریش و قبیله هوازن واقع شد. رسول خدا فرموده است: « من در این
جنگ به عموهایم تیر میدادم تا آنان پرتاب کنند.»
پس از پایان نبرد فجار، پیمانی به نام «حلف الفضول» بین طایفههایی
از قریش بسته شد که بر اساس آن میبایست برای یاری هر مظلومی در مکه و
باز گرفتن حق او از ستمکار، متحد شوند و اجازه ندهند در مکه بر کسی ستم
رود. رسول خدا بیست ساله بود که در خانه عبدالله بن جدعان در این پیمان
شرکت کرد و با قریشیان همپیمان گردید تا یاور ستمدیدگان باشد.
آن حضرت سالها پس از حلف الفضول (پس از بعثت و هجرت ) در زمان بسط
اسلام فرمود: « در سرای عبدالله بن جدعان در پیمانی شرکت کردم که اگر
در اسلام هم به مانند آن دعوت میشدم اجابت میکردم و اسلام جز
استحکام، چیزی بر آن نیفزوده است. »
حضرت محمد در سن 35 سالگی با تدبیر خود در نصب حجرالاسود (در
ماجرای تجدید بنای کعبه) مانع جنگ و نزاع بین طواپف قریش گردید.
آوازه امانتداری و راستگفتاری محمد صلی الله علیه و آله باعث شد
تا خدیجه، دختر خویلد، زن برجسته و ثروتمند قریش که برای تجارت، از
مردان یاری میگرفت او را به همکاری دعوت نماید و آن حضرت را در قالب
قراردادی برای تجارت عازم شام «سوریه» کند.
رسول اکرم پس از بازگشت، سود فراوانی را که به دست آورده بود به
خدیجه سپرد. خدیجه که شیفتهی حسن خلق و صفات برجسته او شده بود، به آن
حضرت پیشنهاد ازدواج داد که مورد پذیرش او قرار گرفت. ازدواج رسول خدا
صلی الله علیه و آله با خدیجه دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت او
از شام «سوریه» بوده است. سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیامبر از 25 تا
40 ، متفاوت، نقل کردهاند.